احساس او
#فیک_استری_کیدز
𝐏𝟐𝟏
احتمال اینکه بتونه دوباره حرکت کنه و حتی مث قبل راه بره بالاس...
رفتم پایین تو حال نشستم فلیکس اومد و خب مسلما ترسیدم و رفتم عقب فلیکس در حالی ک سرش تو گوشی بود خیلی ریلکس گف:نترس کاریت ندارم
نشست تقریبا پیشم(فاصلمون دقیقا 3 وجب بود)
و با اجازتون تو گوشیش فوضولی کردم😅(با عرض پوزش)
داش با جه مین چت میکرد جه مین نوشته بود
چیزایی که دوس داره؟
بعد پشتسش نوشت.... گربه ها کوچولو و از قورباغه ها هم خشش میاد و نودل و دوکبوکی دوس داره
بعد نوشت نودل رامن دوس نداره
من تلاش کردم نخندم... واقعا داره ارش فیوای منو میپرسه؟ باورم نمیشه
لازم نی اون چیزایی که میدوستم رو بدونه فقط بین منو دوستام جدایی نندازه پاشدم رفتم
الیویا در مورد حال بابام پرسید
من:خوبه امیدوارم دوباره راه بره
الیویا:مگه میشه آدم فلج دوباره پاشه راه بره
من:عاره بابام هنو کامل فلج اعضای داخلی بدنش کار میکنن
خلاصه دیگه اتفاق خاصی نیفتاد ک بحوام بگم ول امروزو زود خوابیدم(شامم نخوردم)
«فردا»
پاشدم رفتم مدرسه
«زنگ تفریح»
آهیون:ا.ت بیا چهیونگ می خواد بات آشناشه
من:چی؟ من؟
آهیون:عاره دیگه
چهیونگ:خوشبختم
من:فک کردم شما دوتا ازم بدتون میاد
آهیون:نه دختر چرا؟ تو ک خیلی باحالی
من:منننن؟به من میگید باحاللللل؟
چهیونگ:چرا تعجب می کنی؟
من:تا حالا هیچکی بم نگفته بود باحال
کل زنگ تفریح باهاشون بودم.... وایسا.... نکنه فلیکس بهشون گفته
از اون بعید نی..... مطمعنم اونا با درخواست، فلیکس اومدن
سریع رفتم ازشون پرسیدم:شماها از طرف فلیکس اومدید؟
بازیگری چهیونگ خوب نی و نمیتونه خوب دروغ بگه
پس بش خیره شدم تا کوچک ترین تپقی رو دیدم بفهمم
آهیون:فلکیس
چهیونگ:چرا باید از طرف اون اومده باشیم
ن چهیونگ جدیه.... ینی چی؟
خب پس دست فلیکس در کار نی....
ادامه دارد...
𝐏𝟐𝟏
احتمال اینکه بتونه دوباره حرکت کنه و حتی مث قبل راه بره بالاس...
رفتم پایین تو حال نشستم فلیکس اومد و خب مسلما ترسیدم و رفتم عقب فلیکس در حالی ک سرش تو گوشی بود خیلی ریلکس گف:نترس کاریت ندارم
نشست تقریبا پیشم(فاصلمون دقیقا 3 وجب بود)
و با اجازتون تو گوشیش فوضولی کردم😅(با عرض پوزش)
داش با جه مین چت میکرد جه مین نوشته بود
چیزایی که دوس داره؟
بعد پشتسش نوشت.... گربه ها کوچولو و از قورباغه ها هم خشش میاد و نودل و دوکبوکی دوس داره
بعد نوشت نودل رامن دوس نداره
من تلاش کردم نخندم... واقعا داره ارش فیوای منو میپرسه؟ باورم نمیشه
لازم نی اون چیزایی که میدوستم رو بدونه فقط بین منو دوستام جدایی نندازه پاشدم رفتم
الیویا در مورد حال بابام پرسید
من:خوبه امیدوارم دوباره راه بره
الیویا:مگه میشه آدم فلج دوباره پاشه راه بره
من:عاره بابام هنو کامل فلج اعضای داخلی بدنش کار میکنن
خلاصه دیگه اتفاق خاصی نیفتاد ک بحوام بگم ول امروزو زود خوابیدم(شامم نخوردم)
«فردا»
پاشدم رفتم مدرسه
«زنگ تفریح»
آهیون:ا.ت بیا چهیونگ می خواد بات آشناشه
من:چی؟ من؟
آهیون:عاره دیگه
چهیونگ:خوشبختم
من:فک کردم شما دوتا ازم بدتون میاد
آهیون:نه دختر چرا؟ تو ک خیلی باحالی
من:منننن؟به من میگید باحاللللل؟
چهیونگ:چرا تعجب می کنی؟
من:تا حالا هیچکی بم نگفته بود باحال
کل زنگ تفریح باهاشون بودم.... وایسا.... نکنه فلیکس بهشون گفته
از اون بعید نی..... مطمعنم اونا با درخواست، فلیکس اومدن
سریع رفتم ازشون پرسیدم:شماها از طرف فلیکس اومدید؟
بازیگری چهیونگ خوب نی و نمیتونه خوب دروغ بگه
پس بش خیره شدم تا کوچک ترین تپقی رو دیدم بفهمم
آهیون:فلکیس
چهیونگ:چرا باید از طرف اون اومده باشیم
ن چهیونگ جدیه.... ینی چی؟
خب پس دست فلیکس در کار نی....
ادامه دارد...
- ۴.۱k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط